آنیساآنیسا، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره

((( آنیسا مانند عشق)))

بیست و یک ماهگی

بیست ویک ماه است زندگی ام زیباتر شده است واحساسم شیرین تر  بیست ویک ماه است لبانم خندان تر شده است ودلم شادتر  بیست ویک ماه تمام است فرشته ای درکنارم است ولحظه به لحظه با همیم .فرشته ای پاک وبی آلایش که باهم نفس میکشیم .با هم میخندیم .باهم گریه میکنیم .با هم بازی وشادی میکنیم وبا هم عاشقانه همدیگر را در آغوش میکشیم . بیست ویک ماه است مادر شده ام وبا تمام وجودم به گل باغ زندگی ام عشق می ورزم . چه قدر زیباست این دقایق با هم بودن ودرکنارهم خندیدن .چه قدر زیباست حس خوب مادر بودن تمام خستگی روزانه ام با مامان گفتنش تمام میشود . خدایا توانی به من بده تا درکنار دخترکم بمانم .تکیه گاه لحظه به لحظه زندگی اش باشم خدایا مرا با ا...
12 دی 1390

تولد دوست مهربون آنیسا

نازنینم سلام  بالاخره بعداز کلی تنبلی وبی حوصلگی تصمیم گرفتم دوباره به وبلاگت سر بزنم وفعالش کنم .گل خوشگل مامان تولد یکی از بهترین دوستای خوبت بهترین بهانه برای نوشتن دوباره من بود  پارسال وقتی نی نی وبلاگ تازه شروع به کار کرده بود تو وماهان جووووووووووونم اولین دوستای خوب همدیگه شدین .امروز سالگرد تولد این دوست ناز ومهربونه .بیا باهم همدیگه  از ته دل فریاد بزنیم واین روز به یاد موندنی رو به ماهان گلم تبریک بگیم وبراش آرزوی سلامتی. شادی وپایداری کنیم  هر انسان لبخندی از خداست و تو زیبا ترین لبخند خدایی ماهان گلم  تولدت مبارک . . .  خدا را به خاطر خلقت وجودت پاکت سپاسگذارم ...
26 آذر 1390

بدون عنوان

دخترک نازوکوچولوی من سلام  مامانو ببخش از اینکه این روزها کمتر به وبت سرمیزنم وکمتر خاطرات شیطنت هاتو وشیرین کاریهای بامزه تو مینویسم  روز به روز داری خانوم ترو زیباتر میشی والبته شیرین ترو دوست داشتنی تر . لحظه به لحظه زندگی ام در کنار تو زیباتر میشود وما باهم .در کنارهم . پا به پای هم شادمانه روزهایمان را سپری میکنیم   هرچقدر بعید توبا تمام کوچکیت خدای منی  هرچقدر بعیدبرتنت گل به گل جوانه میزنم تا تمام شوی  تا تمام شوم  حالا دیگر عاشقی میکنم و زندگی وزندگی دارد تورا تماشا میکند در آغوش من ...
8 آذر 1390

.....

سلام عزیزترینم   امروز درست یک ماهه که به وبلاگت سرنزدم نمیدونم چرا ولی اصلا حس نوستن نداشتم وتو هم تو این مدت خیلی بهانه گیر شدی واصلا برام حال وحوصله ای نمونده .ولی درکنار همه این بهانه گیریها شیرین کاریهایی میکنی که تمام خستگی ها از وجودم بیرون میره .بعضی اوقات تو بغلم میگیرمت وبا تمام وجودم فشارت میدم وچندتا بوسه جانانه به اون لپای نازت میکنم تا این حس دوست داشتنم رو یه جوری بهت نشون بدم وخودم هم آروم بشم........ وااااااااااااااااااااااااای که چه قدر دوستت دارم وعاشقتم  توی این یک ماه اتفاق خاصی نیفتاد .فقط تو واکسن 18ماهگیت رو دریافت کردی وخدارو شکر همه چیز به خوبی وخوشی پیش رفت .دختر گلم توی این یک ماه خانم تر وزیبا...
17 آبان 1390

روز جهانی کودک

کودک زیبایم .عزیز تر از جانم ونیمه وجودم .همنفس وهمصدای تمام لحظه های من . زیبا ترین عشق وفرشته کوچک  آسمانی ام این روزها اگر عاشقانه سپری می شوند، به عشق بودن توست . دنیایم با تو  همیشه زیباست؛ زیباتر از همه روزهایی که سراغ دارم. خنده هایت  طعم عسل می دهند وزندگی ام بی خنده های تو معنا نخواهد داشت دوستت دارم به اندازه تمامی قطره های باران وبه اندازه تمامی ستارگان آسمان کودکم .  ای پاک ترین خلق خدا . روزت مبارک ...
16 مهر 1390

هجده ماهگی

  هجده ماهگیت مبارک خداراشاکرم که هجده ماه است فرشته ای رادرکنارم دارم که با حضورش دنیایم عوض شده است وزندگی ام زیباتر پس فرشته کوچکم بخند که با هر لبخندت زمین وآسمان میخنددوبا هر شادی کودکانه ات دنیای ما  در عشق زیبا ی کودکیت شناور میشود هجدهمین ماه ورودت در این دنیای زیبا و دل انگیزمبارک   I   LOVE YOU  ANISA ...
13 مهر 1390

دخترم

  دخترم غصه نخور غصه اسیرت میکنه میبره تو عالمش یک شبه پیرت میکنه حیف اون چشمای نازت که بباره اشک غم ارزش اشک نداره اون که حقیرت میکنه تو بدون قدر خودت رو سرتو بالا بگیر جنست از گلهای یاسه غم کویرت میکنه اون خدایی که تو رو از جنس گلها آفرید نعمت مادری رو یه روز نصیبت میکنه دیگه اون روز ارزشت میشه قد فرشته ها تازه اون موقع خدا بهشت رو زیبت میکنه دختر نازم روزت مبارک   برگرفته از آوای دل ...
9 مهر 1390

حضور دوتا مهمون مهربون

سلام آنیسای قشنگ من چند روزیه ما دوتا مهمون خوب ودوست داشتنی داریم وهر سه تامون از حضور این دو فرشته پاک ومعصوم از ته دل شادمندیم عزیزم سه شنبه شب برادر زن عمو زهره به طور خیلی ناگهانی وغیره منتظره فوت کرد وهمه را درعین ناباوری متاثر وناراحت کرد ماهم کلی ناراحت شدیم چون هم خیلی جوون بود .هم دوتا بچه کوچولو داره وهم انسان فوق العاده خوب ومهربونی بود . از همینجا برای شادی روحش دعا میکنیم واز خداوند متعال برایش مغفرت و آمرزش وبرای خانواده خوبش صبرو شکیبایی را طلب میکنیم . عمو محمد وزن عمو زهره برای خاکسپاری وکلیه  مراسم به اصفهان رفتند وما برای اینکه آرمان وارمغان توی اون جو سنگین وناراحت کننده نباشن خواستیم که ب...
2 مهر 1390

بازگشت از سفر

سلام نیمه وجودم من و تو بالاخره روز سه شنبه 22شهریور ماه ساعت 20و45 دقیقه بعداز یه مسافرت نسبتا طولانی وبا یه عالمه دلتنگی برای بابایی وخونه پراز مهرو صفامون به آبادان برگشتیم عزیزم درسته جای بابایی توی این سفر در کنار ما خیییییلی خالی بود ولی بااین حال به من وتو بی نهایت خوش گذشت .باهم پارک رفتیم . بازار رفتیم وکلی چیز خریدیم .به میدان امام اصفهان رفتیم وسوار درشکه شدیم واز اونجا برای بابایی وآرمان وارمغان سوغات خریدیم .خونه تک تک فامیل رفتیم وبه همه سرزدیم .یک شب خونه خاله افسانه پیش ارسلان موندیم وفرداش یه تولد حسابی براش گرفتیم وتو کلی با بچه ها بازی کردی وخوش گذروندی وچون مهمون بودی به همه بچه ها زور میگفتی . عسلم توی ا...
29 شهريور 1390
11876 0 27 ادامه مطلب