حرفهای خودمونی
سلام عزیزم
امروز میخوام خیلی خودمونی ودور از جملات ومتنهای آنچنانی باهات صحبت کنم از همه چی برات بگم و از همه جا
آنیسای نازم من و.بابا کامران هردومون بچه های آخر خانواده ایم من اصفهان بزرگ شدم و بابایی آبادان
دست تقدیر مادوتارو سرراه هم قرار داد وما باهم ازدواج کردیم وبعداز 5سال شدیم مامان وبابای یه فرشته ناز به نام آنیسا
ما بنا به شغل بابایی مجبوریم اینجا زندگی کنیم .اینجا خوبه .همین که درکنار هم هستیم وشادیم خداروشکر ولی من دلم میخواد تک دخترم توی یه شهری بزرگ بشه با آب وهوای بهتر وامکانات بیشتر و.....البته بابایی قول داده که تمام تلاششو بکنه تا انتقالی به اصفهان رو بگیره آخه همه اعضای خانوادمون اصفهانند
عزیزم .همیشه خدارو شکر میکنم به خاطر وجود نازتو .ازروزی که اومدی زندگیمون خییییییییییییلی تغییر کرد درسته تا مدتی حال مامانی خوب نبود ولی الان خداروشکر همه چی آرومه
میخوام از کارهات .چیزهایی که دوست داری .شیطنت های نازت .از کلمه های درهم برهمی که میگی از خنده هات و........ بگم
گل دختر من این روزها راه میره (که حتما متنشو برات مینویسم) نانای میکنه .منو باباشو میبوسه(لحظه بوسیدن تو زیباترین وبهترین لحظه عمرمه) بای بای میکنه .دس دسی میکنه و...
از غذاها سوپ وآش روخیلی دوست داری نون وپنیر وهم بالذت فراوان مبخوری هندوانه خیلی دوست داری ولی از موزوسیب وپرتقال هم بدت نمیاد کیک خییییییییییییلی دوست داری البته باشیر. جوجه کباب دوست داری وبستنی رو با عشق میخوری .قربونت برم عزیز مامان به شله زردو شیربرنج علاقه خاصی داری و حلوا شکری رو وقت اولین بار بهت دادم با لذت فراوان خوردی
لغتنامه خاصی داری مامان .بابا .دد . نینی ووقتی یه چیزی رو میخوای مدام من من میکنی
عزیزم ازوقتی تورودر وجودم حس کردم دیوانه وار عاشقت شدم و هستم .هیچ وقت فکر نمیکردم مادر بودن اینقدر لذت بخش باشه ومن کودکم رو اییییییییییییییییییییییییییییییییینقدر دوست داشته باشم
دلبرکم من همیشه دعا میکنم واز خدای بزرگ ومهربون میخوام که بهترین تقدیر رو برامون رقم بزنه وهر چه که مصلحت ما دراون هست بر سر راهمون تو زندگی قرار بده .توهم دعا کن چون تو پاک ترین خلق خدایی وتمام وجودت سرشار از خوبی وپاکیست
بوسه من به تو کوچکترین نشانه عشق من به توست پس میبوسمت ازته دل