آنیساآنیسا، تا این لحظه: 14 سال و 26 روز سن داره

((( آنیسا مانند عشق)))

بدون عنوان

 سلام دلبندم  الان که دارم برات مینویسم تو در خواب نازی ،چون صبح باید بری مهد کودک شب زود خوابیدی ،امروز دلم خیلی گرفته بود ،چون مراسم چهلم دایی جونم بود ومن نتونستم برم ،دایی جونی که جزجدانشدنی تمام خاطرات  بچگیم بود ،دایی جونی که هنوز بعداز چهل روز نتونستم باور کنم که دیگه بینمون نیست ودیگه هروقت میرم اصفهان نمیتونم ببینمش ،،،،،،،،،،،دایی جونم اگر چه جسمت دیگر میان مانیست ولی یادت همیشه درذهنمان هست وهرلحظه باخاطراتت زندگی میکنیم روحت شاد،،،،،،،،،،،،،، دختر خوشگلم ،اگه تو نبودی وهرروز بایه شیرین زبونی وکار تازه منو سرگرم نمیکردی ،خیلی بهم سخت میگذشت ،، چون اینجا خیلی تنهام وفقط  به عشق تو وباباکامران دارم با این ت...
2 آبان 1393

برگشتی دوباره

سلام نفسم وهمه ی زندگی من  خیلی وقته برات چیزی ننوشتم ،حدود دوسالی میشه ،ببخشید کم کاری وتنبلی از من بود .ولی اگر خدا بخواد میخوام دوباره برات بنویسم .از همه چیز واز همه جا ،نمیدونم میتونم یا نه ولی بازم میخوام برات ازنو بنویسم ، بنویسم تا یه روزی دوباره همه این خاطرات خوب باهم بودن رو ،باهم بخونیم ولذت ببریم ،توی دوسال خیلی اتفاقات خوب وبد افتاد که بعضیهاش شادیمون رو دو چندان کرد وبعضی هاش غم بزرگی روی دلمون جاگذاشت ،میام وبرات مینویسم ازتمام لحظات من وتو ،لحظاتی که اگرچه  اندکی از اونا خوشایند نیستند ولی همین که تو درکنارم هستی وبزرگ شدنت رو می بینم  شادمانم ،دخترکم ،زیبایم وامیدم ، بازهم برایت مینویسم تک تک لحظه های باهم ...
24 مهر 1393
1