آنیساآنیسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

((( آنیسا مانند عشق)))

غذاخوردن آنیسا

لحظه های هستی من از تو پر شده ست در تمام روز در تمام شب در تمام هفته ...در تمام ماه در فضای خانه .. کوچه .. راه در هوا .. زمین .. درخت .. سبزه .. آب در خطوط در هم کتاب در دیار نیلگون خواب ... خوب خوب نازنین من آنیسای من از پایان ۶ماهگی شروع به خوردن غذا کرد فرنی.حریره .سوپ .و.....الان گلم همه چیز میخوره.وقتی موقع ناهار وشام در کنارم مینشیند وغذا میخورد انگار   دنیا رابه من میدهند ...
15 اسفند 1389

خاطرات

تا دیروز نبودی ولی حس بودنت به من شوق زیستن بخشیده به دنیا آمدی و دنیای من شدی و بهترین صدا تپش قلب توست و بودنت تنها دلیل بودنم به جای شمع غمهایت را به آتش میکشم و هدیه ام قلبی است کوچک دختر گلم میخواهم تک تک روزهای  زندگیتو دراین وبلاگ ثبت کنم تا همیشه یادم باشد که چگونه مثل گلی زیبا در باغچه زندگیمان پرورش یافتی وهرروز شیرین ترازروزقبل به زندگی من وبابا کامران معنادادی. عزیزم میخواهم بنویسم که ما سه نفرچه قدردرکنار هم خوشحالیم واززندگی درکنار هم لذت میبریم. گلم هروقت بزرگ شدی توهم ادامه این خاطرات را ثبت کن امیدوارم من و کامران بتوانیم به درستی از این هدیه باشکوه پروردگار مراقبت کنیم آ...
15 اسفند 1389

اتاق خواب

اتاق دختر نازم آنیسا خدایا به فرشتگانت بسپار در لحظه لحظه نیایش خویش “فرزند مرا از یاد نبرند . . .” ...
15 اسفند 1389

خدایا....

جز توكل بر خدا ، سرمايه اي در كار نيست هر كه را باشد توكل ، كار او دشوار نيست _________________________________________________     خدایا منو ببخش اگه یه وقتایی فکر میکنم وظیفه ات هست که همه چیز رو بهم بدی و یه جورایی همیشه ازت طلبکارم ... خدایا منو ببخش اگه بابت اون چیزهایی که بهم ندادی اون جور که باید شکرت رو به جا نمی آرم ... خدایا منو ببخش که همیشه تو ناخوشی ها یادم می افته که یه خدایی هم دارم ... خدایا منو ببخش که همیشه تو نمازم همه جا هستم الا در نماز ... خدایا منو ببخش یه وقتایی به خاطر نماز هیچ و پوچ و بی روحی ...
15 اسفند 1389