آنیسای نازم سلام امشب من و تو وبابا کامران رفتیم بیرون تا خرید عیدمون رو شروع کنیم تصمیم گرفتیم تا اول از لباسهای تو شروع کنیم خیابونا وبازار خیلی خیلی شلوغ بود هر مغازه ای هم که میرفتیم پر بود از مشتری .کلی گشتیم وچندتا مغازه سرزدیم تابالاخره برای دختر نازم لباس خریدیم. عزیز دلم این قدرقشنگ روی پیشخوان مغازه نشستی تا لباسهارو برات پرو کنم وباهاش دستمال سر وجوراب وگل سر ست کنم الهی فدات شم تو هم مثل خود من بازار رو خیلی دوست داری وکنجکاوانه مغازه هارو نظاره میکنی عزیز دل مامان امیدوارم امسال سال خوبی برای تو باشه واین لباسهای قشنگ را که عکسشم برات میذارم به شادیوتندرستی بپوشی ...