آنیساآنیسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

((( آنیسا مانند عشق)))

شعر تولد

  لبخند زدی و آسمان آبی شد شبهای قشنگ مهر مهتابی شد پروانه پس از تولدت زیبایت تا آخر عمر غرق بی تابی شد ...
15 اسفند 1389

دختر دوست داشتنی من وکامران

دختر دوست داشتنی من وکامران صبح روزپنجشنبه دوازدهم فروردین ماه هزارو سیصدوهشتادونه ساعت ۱۱:۳۵دقیقه در بیمارستان طالقانی آبادان تحت نظر دکتر لیدا مدنی پابه عرصه وجو گذاشت وطراوت خاصی به زندگیمان داد                            ...
15 اسفند 1389

خوش به حال کودکان

کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ،  ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم. ...
15 اسفند 1389

ایستادن

ا عکس آنیسا  درحال ایستادن به فر گاز   برای دختر گلم یه آسمون عشق میارم برای ناز اون چشاش سخاوت هدیه میارم یک دل پر امید و مهر ، ترانه ساز غصه ها هدیه من به دخترم ، همون غریب بی ریا   هرروز باید این شیشه هارو تمیز کنم قربون اون زبون خوشگلت برم ...
15 اسفند 1389

کتلت

سلام دختر ناز مامان دیشب برای اولین بار بهت کتلت دادم .توهم درکنار من و باباکامران نشستی و شام خوردی . چه قد زیبا کتلت با ماست میخوردی وبعد هم کلی باهامون بازی کردی .چه قدر عزیزم خندیدی ومن وکامران به خنده های بلند تو میخندیدیم.الان تو بغلمی وداری از سر وکولم بالا میری ونمیذاری درست این خاطره قشنگ رو ثبت کنم عزیز دل مامان اندازه دنیا دوستت دارم وخدا را شاکرم که تو گل زیبا را در آغوشم جای داد تا  هرروزبا لبخند زیبای تو از خواب بیدار شوم و صدای کودکانه تو در گوشم طنین انداز شود .   ...
15 اسفند 1389

غذاخوردن آنیسا

لحظه های هستی من از تو پر شده ست در تمام روز در تمام شب در تمام هفته ...در تمام ماه در فضای خانه .. کوچه .. راه در هوا .. زمین .. درخت .. سبزه .. آب در خطوط در هم کتاب در دیار نیلگون خواب ... خوب خوب نازنین من آنیسای من از پایان ۶ماهگی شروع به خوردن غذا کرد فرنی.حریره .سوپ .و.....الان گلم همه چیز میخوره.وقتی موقع ناهار وشام در کنارم مینشیند وغذا میخورد انگار   دنیا رابه من میدهند ...
15 اسفند 1389